جدیدترین پیامک های عاشقانه و زیبا 30 اردیبهشت 1395
اس ام اس شکست عشقی غمناک اس ام اس عاشقانه غمگین و زیبا اس ام اس عشقی و جدایی اس ام اس و پیامک های عاشقانه پیامک جدید رمانتیک و احساسی پیامک رمانتیک پیامک شکست عشقی پیامک عاشقانه 30 اردیبهشت 95 جدیدترین اس ام اس دوست دارم جملات احساسی جملات دوستت دارم و احساسی جملات شکست عشقی دل نوشته های غمگین دوستت دارم عاشقانه متون رمانتیک
جدیدترین اس ام اس و پیامک های عاشقانه و زیبا 30 اردیبهشت ماه 1395
گلچین تازه ترین جملات احساسی، دل نوشته های غمگین و متون رمانتیک زیبا
سبدی هست در اندیشه ی من که پر از گل بدهم هدیه به تو
غافل از آنکه تو خود ناب تری، یک جهان گل بخورد غبطه به تو
یادت نرود که یاد تو در یاد است
آبادی دل برای تو آباد است از یاد نبر دل حقیرم ای دوست
در این دل من همیشه یادت یاد است
گفتی تا آخر دنیا با تواَم و من، ندانستم نامِ دیگر تو تنهایی است!
او مرا به هیچی فروخت و من هنوز بر سر آنم که یک تار مویش را به عالمی نفروشم
ای کاش زندگی مثل فوتبال بود، که خوشی را پاس، جدائی را شوت،
بی وفائی را فول، غم را آفساید و محبت را گل میکردیم
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
زندگی یعنی بخند هرچند که غمگینی
ببخش هرچند که مسکینی
فراموش کن هر چند که دلگیری
چقدر سخته گل آرزوهات رو تو باغ دیگری ببینی
و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب بگی
گل من باغچه نو مبارک
می روم شاید فراموشت کنم، با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتنم دل شاد باش، از عذاب دیدنم آزاد باش
روزگـــار نبودنت را برایم دیکتـــه می کند و نمره ی من باز می شود صفر!
هنوز نبودنت را یاد نگرفته ام
کسی که تا دیروز میگفت بدون تو نمیتونم نفس بکشم
امروز تو آغوش دیگری نفس نفس میزنه
بی تو یعنی گریه ات آغوش من
ارتعاش خنده ات در گوش من
بی تو هر دم خسته ام، دستم بگیر
بی تو یعنی هستیم از من بگیر
بی تو را هر دم که انشا می کنم
مرگ خود با اشک امضا می کنم
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی
سرِ قرارهای عاشقانهات هیچوقت بهوقت نرسیدم
سالهاست ساعتم خواب رفته است روزی زنگِ تنهایی
با من که شکسته ام کمی راه بیا، بالی بگشا و گاه و بی گاه بیا
آزرده مشو بیا گناه از من بود، گفتم که مقصرم تو کوتاه بیا
شبها پرندههایش میروند، روزها ستارههایش
ببین آسمان هم که باشی باز تنهایی!
دیر گاهیست که تنها شده ام، قصه غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است، باز هم قسمت غم ها شده ام
دگر آئینه ز من با خبر است، که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم، همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید، تا نبینم که چه تنها شده ام
خــدا قسمت داشتنت را از من گرفت. گـــمــــانـــــم کسی بیشتر از من دعا کرده بود
واقعا خیلی سخته که دلت گیر کنه به قلاب ماهیگیری که دلش ماهی نمیخواهد
و فقط برای تفریح اومده ماهیگیری
در کنار ساحل دریای غم، قایقی میسازم از دلواپسی
بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت، یک مسافر از دیار بی کسی
آهـــای مَــــردُم… عــــآشِــقــــش نشویـــــد! به اندازه همه تان عـــآشــــقی کردم برایش
چقدر سخته دلتو بشکونن، غرورتو بشکونن، قولاشونو بشکونن
و تو بخوای حداقل بغضتو سالم نگه داری اما نتونی
به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم
نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه!
نمک را بگذار برای من میخواهم این زخم همیشه تازه بماند
کدام خیابان را بگردم؟ کدام کوچه را؟
بر کوبه ی کدام در بکوبم تا بر چارچوبش ظاهر شوی تو؟
و بازم بشناسی مرا از من به آغوشم بگیری و نپرسی هرگز
که چه به روزگارم آورده است روزگار بی تو ماندن های بسیار
هیچ هم برای خودش عالمی دارد وقتی همه هایت هیچ میشوند
آنوقت هیچ برایت یک دنیاست
بی تو مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوقِ دیدار تو لبریز شد از جامِ وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
محال است ببخشم کسی را که وسط خنده هایم
وقتی به یادش می افتم گریه ام میگیرد
قلبی خاکی داشتم، آدما خیسش کردند گِل شد
بازی کردند، خشک شد، خسته شدند زدند شکستند خاک شد
پا رویش گذاشتند رد شدند
بسیار بودند شکارچیانی که کمانشان را به آهویم نشانه گرفتند
به چشمان آهویم قسم خوردم ک جانشان را باج بگیرم
اما حیف حیف ک آهویم خودش دوست داشت که صید شود
اینجا منتظر توام؛ خیلی گذشت نیامدی، روزهاست که مرا اینجا کاشته ای
قد کشیده ام، میبینی؟
بیخیال خیالت میشوم و میسپارمت به دست “او”
اما چه کنم که “او” فقط یک ضمیر “سوم شخص غایب” نیست
“او” کسی است که تمام هستی این “اول شخص مخاطب” حاضرت را به آتش کشیده است
دوستت دارم که این ها را می نویسم دوستت دارم که کلمه ها را درک می کنم
دوستت دارم چون خودت هستی
دوستت دارم چرا که جهان را دوست دارم چرا که عاشق آدم ها شده ام
نمی دانم چه حسی هست این عاشقی؟
وقتی می نشینم، وقتی راه می روم، وقتی می خوابم
دوستت دارم وقتی صدایی می اید دوستت دارم،
وقتی سکوت است دوستت دارم چه می کنی
با من که چنین راحت همیشگی شده ای
دوستت دارم و هر بار بجای گفتنش؛
بو می کشم تمام عطرهای جهان را که از تن ات بارها جا گذاشته ای
تو را از وقــــــــــــتی که به قــــنوت نمازم پیوستی خالصانه دوستت دارم
از طلوع عشق تا غروب سرنوشت و از غوغای زندگی تا سکوت مرگ دوستت دارم
دوست داشتنَت گنـــــــــــاه باشد یا اشتــــباه گناه می کنم،
تـــــو را حتــــــی به اشتباه
باهات میام نفس نفس تو آسمان توی قفس از اول تا آخرش دوستت دارم
همین و بس دوستت دارم هایت را به کسی نگو نگه دار برای خودم
من جانم را برای شنیدنش کنار گذاشته ام دوست داشتنت
بوی باران می دهد همان قدر بی مقدمه،
همان قدر بی دغدغه فقط یادت باشد مثل باران مرا بی واسطه دوست داشته باشی
«دوستت دارم» و این جهانی ترین شعری ست که گفته ام شاعر نیستم
اگر این را که برای تو نوشته ام دهان به دهان میان بوسه های عاشقانه نچرخد
نـبـایـد چـیـزی را دوسـت بـداری
دوستت دارم به اندازه ی پلک هایی که در زمان خیال پردازی هایم زدم
و چه بسیار خیالاتی که در ذهن پروراندم
دوست داشته شدن خیلی خوب است حتی اگر دیر شده باشد!
گاهی اوقات فکر کردن به بعضی ها، ناخودآگاه لبخندی روی لبانت می نشاند
دوست دارم این لبخند های بیگاه و آن بعضی ها درخت دوستی رابا قلب میکارند نه با دست
در صفحه ی شطرنج زندگیم تمام مهره هایم مات مهربانیت شد
و من با اسب سفید قلبم به سوی تو تاختم تا بگویم شاه دلم دوستت دارم
تو را من با قلب دوست دارم نه با حرف 30 ثانیه زمان کمی نیست
100 بار می شود پلک زد 60 بار می شود گفت “دوستت دارم”
دوستت دارم و نگرانم روزی بگذرد که تو تن زندگی ام را نلرزانی و
در شعر من انقلابی بر پا نکنی و واژگانم را به آتش نکشی رسیدنت را برای ماندنت دوست دارم
اگر دوست داشتن ِ تو را فریاد بزنم تاب نمی آورد این کوه ِ مقابل!
گفتم دوستت دارم نگو نظر لطفته چون نظر لطفم نیست نظر دلمه
- ۹۵/۰۲/۳۰